غمی در بیات راجه

غمی از درونم می جوشد، یاد قبلترها افتاده ام. قبلترها منظورم دو سال پیش است. یاد بغضم. که نشکست هیچوقت. فرو خورده شد. با دنیایی بغض های دیگر که بعد از آن فرو خورده شدند. و دنیایی از بغض های قبلترها. همه فرو خورده شده. همه جمع شده در من. برای همین است این طور شکستنی شده ام.  فشار می آورند گاهی. حتا در خاب. حواسم هست نشکنند. بعدازظهر خابیده بودم. با غم خابیده بودم.  خسته بودم.  راه رفته بودم. قدم هایم را شمرده بودم. مهمانی ای رفته بودم که باید لبخند می زدم. کنار دریاچه رفته بودم. خانه بچگی هامان رفته بودم. توی همان زیرزمین. بابا بود. با خیلی های دیگر. رنگ ها همه سبز. من رفتم بالا. جولیو بود. هم را تنگ بغل کرده بودیم. موهایش را می کشیدم. گردنش را چنگ می زدم. ناخنهایم فرو می رفت در بدنش. قهقه می زدیم. هردومان. خنده فراموشم شده بود. آمدم بیرون. جولیو دستم را می کشید. همان دستی که دستبند سبز بسته بودم. رفتم زیرزمین.  رنگ ها قاطی می شدند. در چه فکری بودم. زمانی گذشته بود. خانمان نبود. بابا نبود. جولیو نبود. رنگ ها نبودند. من بودم. غم بود. بغض بود.

ME

یک بار هم درلحظه ای نقاشی شده بودم. ایستاده بودم کنار دیواری با پس زمینه آبی. کنتراست خوبی بین من و دیوار شکل گرفته بود. چرا یک پایم را بالا گرفته بودم؟ که نشان دهد خوشحالم مثلن. پای دیگرم پایین. باد میان موهایم. گمانم لبخند می زدم. شاید به جایی، خاطره ای خیره شده بودم. غبار بود که نشسته بود روی صورتم و روی تمام تنم. و درست در همان لحظه بود که فراموش شدم.

jULiO

حالت دیفالتش عصبانی است. می پرسم چرا، می گوید برادرش! زیاد که حرف نمی زنیم، زیاد هم بوس نمی کنیم! بیشتر وقتها من در حال غر زدن می باشم! او زیر لبی رد می کند! به نظرم یک روزی به خاطر این غرها که می زنم به جانش ولم کند برود! من لوس او هستم! مثل بک گربه می روم بغلش که نازم کند. نازم که نمی کند!  نازهم  نمی کشد، چون بلد نیست. این طوری بهتر است. عاشقانه نمی شود. غیرتی ولی هست. من می روم بغلش. نازم نمی کند، سیگار می کشد به جایش. بعد سیگار را می گذارد دهن من. من بغلش را دوست دارم، پر از ماهیچه است. او اِس مِس اِس های من را می خاند، چیزی که حالی اش نمی شود. می خاهد چیزی پیدا کند. ردپایی از پسر دیگری. من احساس می کنم دوستش دارم. همیشه همین طور است. من همه را دوست دارم.

یورگن

زنگم می زد می پرسید چه کسی خانه است، این تمام سلام احوال پرسی اش بود، تمام عشقش!