حصار چکاوک
من خستم
خانم من تو را دیدم همان موقع که صندلی ات را خاباند و من بودم که ایستادم و نور بالا و پایین زدم نگذاشتم به کارش برسد
+
نوشته شده در یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت توسط |
چرا کلاه قرمزی بزرگ نشد تا دوست پسر من بشود
+
نوشته شده در شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت توسط |
من همون چكاوكم توي اون حصار از همه اون مقاومتها و خازنها و سلفها و ...
خانه
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
آذر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
اردیبهشت ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
بهمن ۱۳۸۹
دی ۱۳۸۹
آذر ۱۳۸۹
آبان ۱۳۸۹
مهر ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۹
تیر ۱۳۸۹
خرداد ۱۳۸۹
اردیبهشت ۱۳۸۹
فروردین ۱۳۸۹
اسفند ۱۳۸۸
بهمن ۱۳۸۸
دی ۱۳۸۸
آبان ۱۳۸۸
مهر ۱۳۸۸
شهریور ۱۳۸۸
تیر ۱۳۸۸
خرداد ۱۳۸۸
اردیبهشت ۱۳۸۸
فروردین ۱۳۸۸
اسفند ۱۳۸۷
بهمن ۱۳۸۷
دی ۱۳۸۷
آبان ۱۳۸۷
تیر ۱۳۸۷
خرداد ۱۳۸۷
اردیبهشت ۱۳۸۷
اسفند ۱۳۸۶
آبان ۱۳۸۶
آرشيو
پیوندها
کلاغ زرد
تحرير
کسی اینجا می نویسد که حرف زدن نمی داند!
... یکی از کلاغ ها گم شد
شکلات تلخ ناراحت
BLOGFA.COM